یکی از موضوعات بسیار مهمی که در مباحث عاشورا پژوهی مورد توجه محققان و اندیشمندان اسلامی قرار گرفته، مسأله ی عبرت های عاشورا است به واقع اگر به نهضت عاشورا با دید عبرت آموزی نگریسته شود درس های بسیار مهمی از آن بدست خواهیم آورد.

یک مؤمن و محب واقعی خاندان عصمت وطهارت در جامعه اسلامی هیچ گاه نقش یک موجود خنثی را ایفا نمی کند. بلکه با وظیفه شناسی، با حق شناسی و مسئولیت پذیری، به گونه ای عمل می کند به ندای حق طلبانه مظلوم کربلا لبیک گفته باشد. «أَمَا مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟»؛ «آیا دادرسى نیست که براى رضاى خدا به داد ما برسد؟ آیا دفاع‌کننده‌اى نیست که از حریم رسول خدا دفاع کند؟»

موضوع عبرت های شهادت امام حسین(علیه السلام) و یا به عبارتی عبرت های نهضت عاشورا از زوایای مختلفی قابل بررسی است، یکی از این زوایا علت و منشأ شکل گیری نهضت کربلا است، به واقع اگر ما از فضای اجتماعی، دینی و سیاسی سال ۶۱ هجری و جریان های فکر آن، و همچنین خصوصیات و ویژگی های مردم آن زمان واقف باشیم بهتر متوجه خواهیم شد، که چه عواملی موجب به وجود آمدن آن مصیبت بزرگ شد، از این رو در جهت اصلاح جامعه و زندگی تلاش خواهیم کرد.

۱- انحراف در شناخت ها و گرایش ها

یکی از مهمترین عبرت هایی که می توان از واقعه دردناک عاشورا گرفت این است که انحراف و ضعف در شناخت ها و گرایش ها، جامعه اسلامی را به سمت و سویی بُرد که افرادی با داعیه ی خدا پرستی و آخرت گرایی به ستیز با اسلام و قرآن ناطق در آمدند. وقتی که جامعه اسلامی بعد از رحلت نبی اکرم(صلی الله علیه و اله) شاخص و میزان تشخیص حق از باطل را از خود دور کرد: «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِیٍّ حَیْثُمَا دَار؛ على همراه حق و حق همراه على است.» و «پروردگارا حق را همراه على و هر جا که باشد قرار بده.» به تبع حق و حقیقت بر آنها مشتبه می شود، و به جنگ با ولی خدا روی می آورند، تا اینکه بهشت نصیب آنها شود، «حارث بن حصیره از عبد الله بن شریک عامرى از امام زین العابدین(علیه السّلام‏) نقل مى ‏کند که مى ‏گفت: عمر بن سعد  بعد از نماز عصر صدا زد: اى سواران خدا سوار شوید مژده باد شما را به بهشت! مردم سوار شدند، و به طرف حسین و یارانش [علیه السّلام‏] حمله بردند.»[۲]

عبرتی برای امروز

در زمان کنونی نیز اگر کمی در فتنه های اجتماعی و دینی که بلاد اسلامی را در خود غرق کرده است، خوب نگریسته شود متوجه خواهیم شد، که عمال فتنه همچون داعش و تکفیری های مزدور مرجعیت دینی و اجتماعی اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) را به رسمیت نمی شناسند و همین امر موجب شده است، در صف استکبار جهانی و در جهت تقویت آنها فعالیت کنند و بلاد اسلامی را رو به ضعف و سستی و انحطاط بکشانند.

۲- سستی در جان فشانی برای دین

یکی از عوامل مهمی که موجب اتفاق دلخراش سال ۶۱ هجری شد، سستی در جان فشانی برای دین بود، ابن شعبه حرانی در کتاب تحف العقول در عبارتی از امام حسین(علیه السلام) می نویسد: «وَ لَا نَفْساً خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِی خَلَقَهَا؛[۳] جانتان را برای کسی آن را آفریده بود، به خطر نینداختید.»
به عبارتی سال ۶۱ هجری تعداد زیادی محب اهل بیت بودند، خدا پرست بودند، و حتی وظیفه خود را می شناختند که باید از ولی خدا دفاع کنند، حتی برای حمایت و پشتیبانی به او نامه نوشتند و او را دعوت کردند، به طوری که بعضی از منابع نقل کرده اند «در کوفه ۱۲ هزار نفر بامسلم بن عقیل به نمایندگی از امام حسین(علیه السلام) بیعت کردند و برای همراهی امام اعلام آمادگی کردند.[۴] برخی تعداد بیعت کنندگان را ۱۸ هزار نفر[۵] و برخی بیش از ۳۰ هزار نفر[۶] نیز نوشته‌اند. ولی به محض شنیدن صدای پای سربازان اندک عبید الله بن زیاد، از ترس از دست دادن جانشان بیعت با حسین(علیه السلام) را فراموش کردند.

 یکی از عوامل مهمی که موجب اتفاق دلخراش سال ۶۱ هجری شد، سستی در جان فشانی برای دین بود، ابن شعبه حرانی در کتاب تحف العقول در عبارتی از امام حسین(علیه السلام) می نویسد: «وَ لَا نَفْساً خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِی خَلَقَهَا؛ جانتان را برای کسی آن را آفریده بود، به خطر نینداختید.»

 

عبرتی برای امروز

ترس کشته شدن در برابر استکبار و ابرقدرت های جهانی چیزی جز ذلت و خواری را برای جامعه اسلامی به دنبال نخواهد داشت، محبان اهل بیت در سال ۶۱ هجری ترس  را به جان خریدند، تا زنده بمانند، ولی از آن زندگی چیزی جز ننگ و حقارت ماندگار نشد.

۳- خنثی بودن در جامعه اسلامی ممنوع!

یکی از علت های و ریشه های شهادت امام حسین(علیه السلام) در سال ۶۱ هجری خنثی بودن افراد جامعه نسبت به انحرافات اجتماعی بود، عده ای در برابر جریانات انحرافی ترجیح می دانند سکوت کنند و خنثی باشند، و هیچ گونه واکنشی از خود نشان ندهند، در واقع تسامح و تساهل تمام  وجود و زندگی آنان را احاطه کرده بود، وجود این چنین عناصر بی خاصیتی موجب می شود ولی خدا  برای دفاع از دین به قتلگاه کشانده شود.
برای نمونه در منابع تاریخی ملاقات هایی از امام حسین(علیه السلام) برای جزب افراد درج شده است در یکی از ملاقات ها حضرت با شخصی به نام «عبید الله بن حر جفی» ملاقات می کند و حضرت از او در خواست یاری می کند، در آن ملاقات عبید اللّه درخواست حضرت را رد می کند می گوید: اسبم به نام «ملحقه» و شمشیرم را در اختیار شما قرار می دهم.»
منابع تاریخی سخن حضرت را  در جواب  عبید الله این چنین نقل کرده اند: «ما جِئْناک لِفَرَسِک وَسَیفِک اِنَّما اَتَیناک لِنَسْأَلَک النُّصَرَهَ؛ ما برای اسب و شمشیرت به نزد تو نیامدیم. ما آمدیم که [تو راه سعادت را انتخاب کنی و] از تو یاری بخواهیم.»[۷]

عبرتی برای امروز:

یک مؤمن و محب واقعی خاندان عصمت وطهارت در جامعه اسلامی هیچگاه نقش یک موجود خنثی را ایفا نمی کند. بلکه با وظیفه شناسی، با حق شناسی و مسئولیت پذیری، به گونه ای عمل می کند به ندای حق طلبانه مظلوم کربلا لبیک گفته باشد. «أَمَا مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟»؛[۸] «آیا دادرسى نیست که براى رضاى خدا به داد ما برسد؟ آیا دفاع‌کننده‌اى نیست که از حریم رسول خدا دفاع کند؟».

پی نوشت ها:
[۱]. الجمل و النصره لسید العتره فی حرب البصره، ص۸۱.
[۲]. نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا(ترجمه وقعه الطف)، ص۱۳۰.
[۳]. تحف العقول، النص، ص: ۲۳۸
[۴]. طبری، تاریخ، ج۵، ص ۳۴۸؛
[۵]. دینوری، الأخبار الطوال، ص۲۳۵.
[۶]. ابن قتیبه الدینوری، الامامه و السیاسه، ج۲، ص۸.
[۷]. الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج ۵، ص۸۴.
[۸]. غم نامه کربلا(ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف)، ص۱۲۶.